آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان هم قفس
تو كجايي؟ غمم افزون شده امشب نفسم حجم ندارد قلبم بي تپش است ذهنم از فكر تهي و خيالم نا خوش چهره ام بي رنگ است دلم اينجا تنگ است در گلو حنجره ام گم شده است پنجره باز است... صدا مي شنوم بي تابم سايش ناخن به دندان چه بي اندازه تاريك است اين زندان؟ فرياد در استخوان هايم ترك مي خورد انگار تو كجايي؟ بي تابم... آتشي تاريكم مرگ من نزديك است... من امشب مي ميرم...
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : فرشته
|